کتاب بیرون ایستادن | امید علی‌نوری

کتاب بیرون ایستادن امید علی نوری

[ _ می‌تونست یه خوشه انگور باشه؛ زیر نور آفتاب؛ با قطره‌های عرقی که روی پیشونیت نشسته بود؛ و نسیمی که روی پوست صورتت می‌وزید؛ درست وقتی که صدای بسته‌شدنِ در رو می‌شنیدی. باید به همین بسنده می‌کردیم، و اسمش رو می‌ذاشتیم، زندگی.
اما حرکت کردیم، به این خیال که می‌تونیم حرکت کنیم.]
کتاب بیرون ایستادن | امید علی‌نوری
ناشر: رهام اندیشه
سال چاپ: هزار و چهارصد و دو
[تهیه کتاب بیرون‌ایستادن از کتاب‌فروشی فرهیختار]
بیرون‌ایستادن در خانه کتاب

کتاب محتوم | امید علی‌نوری

کتاب محتوم - امید علی نوری

[به عهد بازگرد. عهدی که با خویش بسته‌ای؛ با او. انسان ناممکن می‌شود.]
کتاب محتوم | امید علی‌نوری
ناشر: رهام اندیشه
سال چاپ: هزار و چهارصد
[تهیه کتاب محتوم از کتاب‌فروشی فرهیختار]
محتوم در خانه کتاب

کتاب شهید | امید علی‌نوری

کتاب شهید - امید علی نوری

[سرگردان به پیرامون خویش سر می‌چرخاند. این فرصتی بود که به او سپرده شده بود. آنی که همواره شتابان به سوی آن می‌شتافت. آن. مرگی که باید می‌زیست. بی‌تردید.]
کتاب شهید | امید علی‌نوری
نشر رهام اندیشه
سال چاپ: هزار و سی‌صد و نود و نه
[تهیه کتاب شهید از کتاب‌فروشی فرهیختار]
شهید در خانه کتاب